پرشور حرف می‌زد و ته صدایش، همیشه اراده‌ای جدی برای خبرنگار ماندن داشت. کوتاه می‌نویسم چون دل و دماغی ندارم، وگرنه خاطرات بسیار خوب و درخشانی با شیده داشتم و داشتیم. حافظه‌ام یاری کند، هفته های اول «میراث خبر» بود که در ساختمان سعدآباد شیده لالمی ‌را دیدم. آمده بود برای همکاری. با من به قول خیلی‌ها "همیشه جدی و بداخلاق در کار"، نشستیم به گفتگو. گفت چه کرده و کجاها نوشته و فلان و بهمان. با آمدن شیده شدیم سه نفر در گروه اجتماعی میراث خبر؛ خانم سودابه رحمدل،

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پویا دیزاین مبلمان وطن Pixelart مجله خبری و آموزشی دو شنگول Terri دکوراسیون داخلی سلامت و بهداشت فصل ۱۳ دامپروری ایران جهان زیبای من